امامت و جانشيني پيامبر (ص) در تفسير في ظلال القرآن

پدیدآورشهاب کاظمی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 622 بازدید
امامت و جانشيني پيامبر (ص) در تفسير في ظلال القرآن

شهاب كاظمي
آشنايي با مفسّر «في ظلال القرآن»

«سيد بن قطب بن ابراهيم بن حسين بن شاذلي»، معروف به «سيّّد قطب» در نهم اكتبر 1906 ميلادي در يكي از روستاهاي استان «اسيوط» مصر در خانواده‌اي مذهبي تولد يافت. پدر «سيّد قطب» فردي متدين و مورد احترام مردم، و مردي روشن‌فكر بود. در‌حالي‌كه مدارس دولتي در آن زمان رواج نداشت، او فرزندش را بدان مدرسه‌ها روانه كرد.
وي بيش از ده سال نداشت كه تمام قرآن را حفظ كرد. او براي ادامه? تحصيل در مدارس ثانويه، وارد قاهره شد و مدرك ليسانس در رشته? زبان و ادبيات عرب را از «دارالعلم» كسب كرد و در همان‌جا بود كه با «عباس محمود عقاد» پيشتاز ادبيات نوين مصر آشنا گرديد.
وي پس از اخذ ليسانس در سمت بازرسي وزارت آموزش و پرورش به‌كار اشتغال ورزيد، امّا از اين سمت استعفا داد و همه? توان خود را صرف پژوهش و نگارش كرد. در سال 1945، دو كتاب از وي به نام‌هاي «التصوير الفني في القرآن» و «مشاهد القيامة في القرآن» به چاپ رسيد. در سال 1948 با نوشتن كتاب ارزشمند «العدالة الاجتماعية»، بار ديگر توجه همگان را به ايدئولوژي پر‌بار و سازنده و زنده? اسلامي جلب كرد. در سال 1949 به آمريكا سفر كرد و دو سال و نيم در واشنگتن و كاليفرنيا ماند و با جامعه? فاسد و مظاهر فريبنده و گمراه‌ساز تمدن غرب از نزديك آشنا شد و سخت بر آن تاخت. از سال 1951 به جمعيت اخوان المسلمين پيوست و در سال 1953 نوشتن تفسير «في ظلال القرآن» را آغاز كرد و در سال 1964 آن را به پايان رسانيد. در سال 1954 هنگامي كه جمعيت اخوان المسلمين به توطئه ترور جمال عبد‌الناصر رئيس‌جمهور وقت مصر متهم گرديد، همراه گروهي دستگير و به 15 سال زندان با اعمال شاقه محكوم شد. در سال 1965 كتابي به‌نام «معالم في الطريق» نوشت كه بر اثر آن همراه گروهي از اخوان المسلمين، به اتهام تلاش براي سرنگوني رژيم حاكم از راه مبارزه? مسلحانه، مجدداً به زندان افتاد و سرانجام روز يكشنبه 22/8/1966 حكم اعدام او از سوي دادگاه عالي نظامي صادر گرديد و علي‌رغم اعتراضات گسترده از اقصي نقاط جهان، در سحرگاه 29/8/1966 اين حكم ظالمانه اجرا و «سيّد قطب» و چندي از يارانش به‌دار آويخته شدند و جسد او را پنهاني در يكي از مقابر قاهره به‌خاك سپردند. وي در حدود 24 كتاب در موضوعات مختلف نوشته است كه مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از: «تفسير في ظلال القرآن»، «التصوير الفني في القرآن»، «مشاهد القيامة في القرآن»، «العدالة الاجتماعية في الاسلام»، «معركة الاسلام و الرأسمالية»، «خصائص التصور الاسلامي»، «الاسلام و مشكلات الحضارة»و…1

معرفي تفسير «في ظلال القرآن»

از جمله گرايش‌هاي ويژه‌اي كه در قرن چهاردهم، در دنياي تفسير پا به عرصه? وجود نهاد، روش اصلاحي در تفسير قرآن است. گرچه برخي از نويسندگان و صاحب‌نظران از جمله «دكتر محمد حسين ذهبي» در كتاب التفسير و المفسرون2 اعتقاد دارد اين گرايش براي اولين‌بار توسط «شيخ محمد عبده» آغاز شد، امّا طبق قرائن، «سيد جمال الدين اسد‌آبادي» به عنوان پيشتاز اين نهضت در تفسير قرآن، قدم به اين وادي نهاده است. البته «مرحوم سيد جمال» موفق به‌تدوين تفسيري مدون بر قرآن نشد، امّا در عين حال عمده‌ترين مشكل جوامع اسلامي را دوري توده‌هاي مسلمان از مفاهيم قرآن مي‌دانست. لذا اعتقاد داشت اساسي‌ترين راه حل مشكلات مسلمانان، نزديكي آنان به قرآن و سرلوحه قرار دادن دستورات آن در كليه? شئونات زندگي است.
پس از «سيد جمال»، مي‌توان گفت اين روش توسط «شيخ محمد عبده»، شاگرد برجسته? ايشان تداوم يافت و سپس در بين مفسران عامه مي‌توان از «محمد رشيد رضا در المنار»، «سيّد قطب در في‌ظلال» و در بين اماميه از «محمد حسين فضل اللّه در من وحي القرآن»، «محمد جواد مغنيّه در الكاشف في تفسير القرآن» و «سيد محمود طالقاني در پرتوي از قرآن» كه داراي گرايش‌هاي اصلاحي در تفسير قرآن بودند نام برد. بحث در اين مقوله فرصت ديگري مي‌طلبد، لذا در اين بخش از كلام به اختصار درباره? تفسير «في ظلال القرآن» بحث مي‌كنيم.
از جمله ويژگي‌هاي «سيد قطب» كه شايد بتوان ادعا كرد كم‌تر مفسّري از اين برجستگي فكري برخوردار بوده است، اعتقاد ايشان به پيوستگي دين و سياست مي‌باشد. لذا پيوسته از تفكيك مباحث اجتماعي، سياسي و قوانين جوامع اسلامي از قوانين ديني به‌شدت نگران بود و آن را از جمله نقشه‌هاي بيگانگان به‌منظور سلطه بر فرهنگ مسلمانان مي‌دانست. لذا با اين تفكر، كتابي را تحت عنوان «خصائص التصور الاسلامي و مقوماته» تدوين مي‌كند كه در آن، دين را به‌عنوان مجموعه‌اي كه خداوند براي زندگي بشر تنظيم كرده است معرفي مي‌نمايد و با اين تفكر نيز به قرآن مراجعه مي‌كند. بر همين اساس «تفسير في ظلال» از جمله تفاسيري است كه به ارتباط و پيوستگي دين و سياست پرداخته و قرآن را تنها كتاب عارفان يا عبادتگران نمي‌داند بلكه آن را كتاب «حركت و پويش» مي‌شناسد. از اين‌رو روش تفسيري او به «المنهج الحركي» يا روش «انقلابي و پويا» معروف شده است.3
«سيد قطب»، علاوه بر آنكه اعتقاد دارد قرآن كتابي است روشنگر راه جامعه? بشريت به‌سوي سعادت و پاسخگوي تمام نيازهاي تكاملي انسانها، معتقد است قوانين و احكام قرآن اساساً طبق فطرت انساني تنظيم شده است، لذا از جمله جنبه‌هاي اعجاز آن به‌عنوان آخرين كتاب منزّل از طرف خداوند، جاودان بودن آن مي‌باشد.
از ويژگي‌هاي «تفسير في ظلال» آن است كه ايشان در ذيل آيات، هيچ‌گاه از مباحث عقلي بدور نبوده و پيوسته سعي مي‌كند ديدگاه‌هاي تفسيري خود را بر پايه? استدلال و استنتاج عقلي بنا نهد امّا در عين حال از اينكه تكيه‌گاه وي خرد‌گرايي و عقل محوري محض باشد، به‌شدت مي‌پرهيزد بلكه عقل را ابزاري مي‌داند كه در پرتو انوار روحي، مي‌تواند رهنمون انسان به سعادت باشد. لذا «في ظلال» از اينكه يك تفسير صرفاً عقلي و اجتهادي باشد بدور است.
از ديگر ويژگي هاي «في ظلال» تساهل مذهبي يا به عبارت ديگر دوري از تعصبات مذهبي مفسر آن مي‌باشد. گرچه ايشان قرآن را كتاب وحدت و حبل المتين تمام جوامع مسلمين مي‌داند كه بايد بنياد محكم وحدت اسلامي بر آن بنا شود، به‌همين منظور از مباحث كلامي و فقهي كه در طول تاريخ تفسير باعث ايجاد تفرقه و شكاف در بين مسلمانان شده است پرهيز مي‌كند امّا در عين حال مقوله? حقيقت‌جويي و حق‌گرايي ـ‌كه از امور فطري انسان است‌ـ امري است كه هر انسان منصفي را به قضاوت مي‌طلبد كه مفسّر فرزانه? «في ظلال» در ذيل آيات مربوط به آن، به‌راحتي از آن چشم‌پوشي كرده و با عبارات مختصر به بيان تفسير آيه پرداخته است كه ان‌شاء الله در جاي خود بدان خواهيم پرداخت.
يكي ديگر از مباحثي كه در «في ظلال» مورد استفاده قرار گرفته است، مباحث روايي و نقلي و بيان شأن نزول آيات است. گرچه در ذيل برخي از آيات، به رواياتي از صحابه و يا شأن نزول آيات اشاره رفته و به تفسير جنبه? روايي بخشيده است، امّا روايات عمدتاً از منابع حديثي عامه استنباط شده و بدون ذكر سلسله سند به آنها استناد شده است، در حالي‌كه انتظار مي‌رفت متفكري كه با سرمايه? اصلاحي به تفسير قرآن مي‌پردازد، به دور از هر گونه تعصبي، روايات ساير فرق اسلامي را نيز در عرصه نقد و بررسي آيات مورد عنايت قرار دهد.
از مباحثي كه در بعضي از تفاسير، به‌ويژه تفاسير متأخران به وفور مشاهده مي‌شود، استفاده از روايات اسرائيلي است كه ريشه در تفكرات و انديشه? يهود دارد. اين روايات كه در ذيل آيات خلقت آدم و حوا، قصص انبيا، داستان آفرينش آسمان و زمين و جز آن وارد شده، در طي قرون متمادي محل بحث مفسّران، از جمله مفسّران عامه بوده است. گرچه ما در اينجا در مقام انكار عدم نفوذ اسرائيليات در برخي از تفاسير اماميه نمي‌باشيم امّا تفاسير روايي اهل سنت در گذشته به‌لحاظ تكيه و استناد به آراي صحابه، بيشتر در معرض چنين جرياني قرار گرفته است. امّا مرحوم «سيد قطب» با ژرف‌انديشي در ذيل آياتي كه زمينه? نفوذ اسرائيليات در تفسير آنها فراهم است هيچ‌گونه استفاده‌اي از اين گروه روايات به‌عمل نياورده و از آنجا كه پرهيز از روايات اسرائيلي از ويژگي‌هاي تفاسير قرن اخير است، به يقين مي‌توان ادعا كرد، از ورود روايات اسرائيلي در تفسير «في ظلال» جلوگيري به‌عمل آمده است.
«استاد سيد قطب» در صدر هر سوره ابتدا به بحث مكي و مدني بودن سوره پرداخته و پس از مشخص كردن تعداد آيات آن، به بحث تقدم و تأخر نزول سوره در مقايسه با سور ديگر پرداخته، سپس در مقدمه? هر سوره موقعيّت تاريخي و موضوع مطرح روز در زمان نزول سوره، با دسته‌اي از آيات و حوادث مهم قبل يا مقارن نزول، گاه به تفصيل و گاه به اختصار بيان كرده و در پاره‌اي موارد شأن نزول و زمان و مكان نزول سوره را به‌طور كلي با نگرشي دقيق بررسي مي‌كند و در تفسير متن آيات نيز از ديدگاهي كه در مقدمه بيان كرده بهره مي‌گيرد و بدين‌ترتيب افق تازه‌اي از سوره در زمان نزول به نمايش مي‌گذارد. به‌عنوان مثال در آغاز تفسير سوره? آل‌عمران مي‌گويد:
اين سوره بخش زنده‌اي از زندگي گروه مسلمانان در مدينه را مجسم مي‌نمايد كه مربوط به بعد از جنگ بدر، به سال دوم هجري و بعد از جنگ احد، به سال سوم هجري مي‌شود.4
«سيد قطب»، در پاره‌اي از موارد در ذيل آيات به طرح مباحث تاريخي مي‌پردازد و با عنايت به شرايط اجتماعي، فرهنگي كه در زمان نزول آيات بر جامعه حاكم بوده است به تفسير آيات مي‌پردازد. وي قرآن را به دو بخش مكي و مدني تقسيم مي‌كند و محور سوره‌هاي مكي و مدني را در راستاي هدف كلي قرآن تعيين مي‌نمايد، سپس به روايات و نظريات ديگران در اين خصوص مي‌پردازد، امّا تكيه‌گاه اصلي او در اظهار‌نظر درباره? مكي و مدني بودن، سياق آيات است كه با اين معيار و بدون در نظر گرفتن آراي ديگران درباره? آنها نظر مي‌دهد. بنابراين مقدماتي كه در آغاز سوره‌ها آورده است اصول و روش كار و سبك تفسير «في‌ظلال» را از يك سو و ديدگاه‌هاي «سيد» درباره? قرآن و هر سوره را، از سوي ديگر مشخص كرده و خواننده را به افق دور‌دستي مي‌برد كه پيش از اين با آن آشنايي كامل نداشته است.
از جمله روش‌هاي تفسيري كه در «في ظلال» به‌كار گرفته شده است مي‌توان از روش تفسير قرآن به قرآن ياد كرد كه گاهي در تفسير آيات به آيات ديگر استناد كرده است و در مواردي نيز وجود روايات كه عموماً از منابع اهل سنت نقل شده است، به تفسير جنبه? روايي بخشيده است.

امامت در تفسير «في ظلال القرآن»

يكي از اصول اعتقادي كه باعث تمييز اماميه از ساير فرق و مذاهب اسلامي مي‌شود، اعتقاد به اصل جانشيني پيامبر اسلام(ص) است كه از آن به «اصل امامت» تعبير مي‌شود. شيعه معتقد است همان‌گونه كه بعثت انبيا به‌ويژه نبي‌اكرم(ص) از طرف خداوند لطف است، وجود مبارك امام به‌عنوان جانشين منصوب از طرف خداوند و به وسيله? پيامبر(ص) نيز لطف و تداوم راه نبوت است.
اماميه از زمان رحلت پيامبر اكرم(ص) با استناد به آيات و روايات متواتره از شخص پيامبر، به جانشيني بلافصل ائمه اطهار«عليهم السلام»استدلال كرده‌اند و اعتقاد دارند كه خداوند هرگز زمين را از حجت يعني پيامبر يا وصي ـ‌ظاهر و يا غائب‌ـ خالي نمي‌گرداند.5 و خلاصه? حقيقت و جوهر تشيع، ايمان بر اين است كه امام بعد از پيغمبر زمامدار مي‌شود و به اراده? خداوندي حكومت مي‌كند.6 بنابراين امامت، مقامي موروثي نيست بلكه مانند نبوت، انتصابي است كه از طرف خالق متعال انجام مي‌گيرد.
در برابر اعتقاد اماميه، اهل سنّت معتقدند، تعيين جانشيني پيامبر از اختيارات امت و بر اساس اجماع مسلمين است و عصمتِ جانشين پيامبر نيز از مواردي است كه مورد تأكيد قرار نمي‌گيرد. امّا اماميه معتقد است امام بايد با فضيلت‌ترين و اعلم‌ترين مردم عصر خود باشد زيرا هدف امام، تكامل بشريت و تزكيه و تهذيب نفوس با علم و عمل صالح است و اين امر تحقق نمي‌يابد مگر به‌واسطه? تعيين جانشيني، كه داراي تمام خصوصيات پيامبر(ص)، غير از دريافت وحي باشد.

عصمت امام در «في ظلال القرآن»

خداوند مي‌فرمايد: «و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال إني جاعلك للناس إماماً قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين» (بقره، 2/124) منظور از «ابتلاء» در آيه، همان آزمايش و امتحان است7، كه از شيخ الانبياء«عليهم السلام»به‌عمل آمده است و منظور از «عهد» مقام امامت است، پس از آنكه حضرت ابراهيم(ع) از اين آزمايشات سرافراز بيرون آمد، خداوند منصب امامت را به ايشان تفويض فرمود. همان‌طور كه آشكار است منصب امامت، پس از مقام نبوت و در پي آزمايش‌هايي به حضرت ابراهيم(ع) واگذار شد، در نتيجه مقام امامت ابراهيم(ع)، فوق مقام نبوت ايشان بوده است و اين جعل با نص صريح قرآن كه مي‌فرمايد: «إني جاعلك للناس إماماً» مورد تأكيد قرار مي‌گيرد و عدم نصب ظالمين به مقام امامت امت نيز ريشه در آيه? قرآن دارد.
اماميه به اين آيه استدلال كرده است كه امام بايد از زشتي‌ها معصوم باشد زيرا خداوند نهي فرموده كه عهدش به ظالمان برسد.8 طبق اين آيه، انتخاب امام و عصمت او از گناه و اشتباه پس از انجام آزمايشات مورد تأكيد مي‌باشد.
بنابراين نصب امام مسبوق به آزمايشات مختلف بوده كه قبول آن بايد از طرف خداوند مورد پذيرش قرار گيرد و مقام امامت يك منصب الهي است و حق انتخاب آن بر عهده? خداوند مي‌باشد، اين مقام به گناهكاران نيز تفويض نمي‌شود بلكه مخصوص شخص معصوم از گناه و اشتباه است.9
استاد گران‌قدر «مرحوم سيد قطب»، ذيل اين آيه مي‌گويد:
ابراهيم(ع) پس از آزمايشات خداوند، استحقاق يافت كه به مقام امامت براي مردم برگزيده شود و منظور از «كلمات»، اوامر و تكاليفي است كه ابراهيم(ع) از عهده? آنها به خوبي بر آمد. علاوه بر اين مسأله، خداوند در اين آيه از وفاي ابراهيم ياد مي‌كند و به نحوي از او اعلام رضايت مي‌نمايد و مقام والايي كه ابراهيم بدان دست يافت «مقام وفا» ناميده مي‌شود.10
مفسّرِ في ظلال، پس از آن به تعريف امام پرداخته، مي‌گويد:
امام به معني رهبري است كه مردم را به طرف خدا سوق مي‌دهد و آنها را به خير هدايت مي‌كند و مردم از او تبعيت مي‌نمايند و خداوند قاعده‌اي را جهت دستيابي به اين مقام تعيين كرده است و آن اين است كه امامت از آن كسي است كه از جهت عمل و آگاهي و صلاح و ايمان، شايستگي آن را داشته باشد نه از جهت اصلاب و نسب و خويشاوندي»11
و در جاي ديگر مي‌گويد:
منظور از «اماماً» پيشوايي مردم است كه ابراهيم(ع) به خداوند عرض كرد آيا از دودمان من نيز كساني را پيشوا و پيغمبر خواهي كرد.12
«سيد قطب» سپس طي بحثي به انواع ظلم اشاره مي‌كند و مي‌گويد:
امامت به هر معني كه باشد از قبيل سفارت و خلافت و امامت در نماز، بر ظالمان ممنوع است.13
علي‌رغم اين نظرات و آرا، عامّه با استناد به حديث «لا تجتمع أمتي علي الظلالة» كه صحت آن از نظر اماميه به ثبوت نرسيده است، بر اين عقيده‌اند كه تعيين مقام خلافت و جانشيني پيامبر(ص) بر عهده? اجماع مسلمانان است و هيچ‌گونه نصي از قرآن يا پيامبر در اين موضوع وارد نشده است و آيات مذكور تحت اين عنوان را، به طرق مختلف تأويل مي‌نمايند. امّا شيعه با تمسك به قول خداوند كه مي‌فرمايد: «و لكن اكثر الناس لا‌يعلمون» (اعراف، 7/187)، به عدم جواز رجوع به اهل حل و عقد در امور ديني استدلال كرده است.14
همان‌طور كه بيان شد استاد گران‌قدر «مرحوم سيد قطب» تلويحاً به مقام امامت كه نقش رهبري ديني، سياسي را در جامعه? مسلمين ايفا مي‌كند و نيز عصمت شخص امام و جانشيني پيامبر(ص) و اينكه امامت يك منصب الهي است، اشاره كرده است.

ولايت امام در «في ظلال القرآن»

از جمله دلايل اماميه در نصب امامت و جانشيني پيامبر(ص) كه همواره مورد تمسك خود قرار داده‌اند، آيه? «انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» (مائده، 5/55) مي‌باشد. كلبي ضمن نقل روايتي در آخر اين آيه افزوده است كه اين آيه در شأن علي‌بن ابيطالب نازل شده است زيرا ايشان انگشتري خود را در حالي كه در ركوع بودند، به سائلي بخشيدند.15 سيوطي نيز در شأن نزول اين آيه از عمار‌بن ياسر، داستانِ دادنِ انگشتري در حال ركوع به‌وسيله? مولاي متقيان(ع) را ياد مي‌كند.16
بدون ترديد منظور از ولايت خدا و رسول، تصرّف در امور و شئون مسلمانان است و ولايتي كه براي خدا و رسول او ثابت شده است براي كسي كه بين زكات و ركوع را جمع كرده است، ثابت مي‌شود. مرحوم مغنيّه، ذيل اين آيه با استناد به آيه? «النبي أولي بالمؤمنين من انفسهم» (احزاب، 33/6) مي‌گويد:
ولايت خدا و پيامبر(ص) تصرف در تمام امور است و منظور از مؤمنان كه نماز‌گزار و راكعند «علي‌بن ابيطالب(ع)» مي‌باشد.17
وي سپس به شأن نزول اين آيه كه از قول امام فخر رازي نقل شده است اشاره كرده و بدين وسيله ولايت و زعامت علي‌بن ابيطالب(ع) را به‌عنوان مصداق آيه بيان مي‌نمايد.
«استاد سيد قطب»، در تفسير اين آيه مي‌گويد:
يكي از صفات كساني كه ايمان آورده‌اند اقامه? صلاة است و منظور از اقامه? صلاة آن است كه به نحوي آن را ادا نمايند، كه آثار آن كه در آيه? «ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر» (عنكبوت، 29/45) آمده است، نمايان شود. صفت ديگر كساني كه ايمان آورده‌اند «ايتاء زكات» است و جمله? «و هم راكعون» يعني اينكه اين شأن آنها است، گويا اين حالت اصلي كساني است كه ايمان آورده‌اند و اين صفت، صفتي عام و شامل است.18
همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود مرحوم سيد قطب جمله حاليه? «و هم راكعون» را عام تلقي كرده و بر اساس اين اعتقاد تخصيص شأن نزول آيه را كه مورد اتفاق تمام مفسران عامه و خاصه است، نفي مي‌نمايد.

آيه تبليغ در «في ظلال القرآن»

از حوادث مهم در تاريخ حيات پيامبر اسلام(ص) كه در اواخر عمر شريفشان به وقوع پيوست، سفر حجة‌الوداع است كه در سال دهم هجرت اتفاق افتاد. پس از اتمام مناسك حج و بازگشت مسلمانان از اين سفر ملكوتي، فرشته? وحي بر پيامبر نازل شد و اعلام كرد: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته…» (مائده، 5/67)، ابو‌سعيد محمد‌بن علي صفا با ذكر سلسله سند، روايتي از ابو‌سعيد خدري نقل مي‌كند و مي‌گويد: ابو‌سعيد خدري گويد: آيه? «يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك» در روز غدير خم در شأن علي‌بن ابيطالب مولاي متقيان ـ‌رضي الله عنه‌ـ نازل شده است.19
اسلوب خطاب به پيامبر(ص) دلالت مي‌كند كه خداوند پيامبر را مأمور به تبليغ امر مهمي كرده است و پيامبر در ابلاغ اين مأموريت احساس سختي و سنگيني مي‌كند زيرا آن مأموريت بر گروهي از صحابه سنگين خواهد افتاد.20
همان‌گونه كه از ظاهر آيه بر‌مي‌آيد، پيامبر(ص) در ميان تمام القاب، با كلمه? «يا ايها الرسول» مورد خطاب قرار گرفته است و اين امر مبيّن عملي است كه پيامبر مأمور به ابلاغ آن شده است و اين همان امريست كه از ناحيه? خداوند نازل شده است. از جهت ديگر اين امر هر چه باشد به‌منزله? ماحصل زحمات پيامبر در طول رسالتش مي‌باشد. مسأله? ديگري كه از فحواي آيه? استنباط مي‌شود بيم و اضطراب پيامبر از اعلام مطلب مورد بحث است، كه خداوند صيانت پيامبر(ص) را در اين امر متعهد گرديده است. ديگر آنكه افرادي كه مورد ابلاغ امر خدا قرار مي‌گيرند با كلمه? «الناس» تعبير شده‌اند نه با كلمه? «المسلمين» يا «المؤمنين» كه اين عموميت نشانه? بارزي است از فراگير بودن امري كه پيامبر مأمور به ابلاغ آن شده است.
«استاد سيد قطب» مي‌گويد:
اين امرِ جازم و مصممي است به رسول خدا(ص) كه آنچه از طرف خداوند به او امر شده است كاملاً ابلاغ نمايد، در غير اين صورت به واجب خدا قيام نكرده است، و خداوند متولي مصونيّت او از مردم است. اين آيه مربوط به زماني است كه پيامبر(ص) با اهل كتابي كه هيچ‌گونه دين و عقيده و ايماني ندارند، مواجه گرديده است؛ و امري كه پيامبر(ص) مأمور ابلاغ آن به اهل كتاب است، اينست كه اعلام نمايد، آنها گمان نكنند كه مؤمن هستند، زيرا دين كلماتي نيست كه با زبان گفته شود و كتابي نيست كه قرائت گردد بلكه دين روش زندگي است. بنابراين پيامبر(ص) مأمور ابلاغ اين امر به اهل كتاب گرديد و خداوند مصونيت پيامبر را در برابر اهل كتاب متكفل شد.21
همان‌گونه كه از تاريخ نزول آيه بر‌مي‌آيد، اين آيه در اواخر عمر پيامبر(ص) و در سفر حجة الوداع نازل شده است و در اين زمان اسلام، در اوج عظمت و قدرت خود بود، زيرا اهل كتاب اعم از يهود و نصاري مطيع و منقاد پيامبر اسلام(ص) بودند، بنابراين وجهي براي بيم پيامبر(ص) از آنان باقي نمي‌ماند و اگر آن‌گونه كه استاد گران‌قدر «سيد قطب» اعتقاد دارند، صحّت داشت، شايسته بود اين آيه در اوايل بعثت و يا حداقل اوايل هجرت كه مسلمانان در آن زمان در نهايت ضعف از نظر تشكيلات حكومتي و نظامي قرار داشتند، نازل گردد.
ديگر آن‌كه معمولاً اگر بنا را بر صحّت ترس و بيم پيامبر(ص) بگذاريم اين امر آشكار است كه وجود دشمنان خارجي بزرگي مثل امپراطوري روم و ايران كه خطر آنان از يهود و نصاري بيشتر بود بايد، باعث بيمِ حضرت مي‌شد نه وجود دشمنان شكست‌خورده? خيبر و امثال آن و نيز هر عقل سليمي بر اين امر واقف است كه تفرقه و اختلافات در بين يك گروه، مهلك‌تر از جنگ با گروه ديگر است، لذا بيم پيامبر(ص) را نمي‌توان چيزي غير از ترس از تفرقه و اختلاف در صفوف مسلمانان تلقي كرد.
مسأله? قابل توجه آن است كه اكثر علماي عامّه اعتقاد دارند، اين آيه در شأن و منزلت علي‌بن ابيطالب(ع) نازل شده است.
فخر رازي در اين باره مي‌گويد:
اين آيه در فضيلت علي‌بن ابيطالب(ع) نازل شد و پس از آن پيامبر(ص) دست علي(ع) را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه، فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» و اين قول از طرف «ابن‌عباس» و «براء‌بن عازب» و «محمد‌بن علي‌بن الحسين(ع)» نيز نقل شده است.22
در اينجا چون بناي كار بر اختصار است جهت پرهيز از اطاله? كلام از بحث بيشتر پيرامون اين موضوع خودداري مي‌كنيم. لذا محققان گرامي جهت تكميل بحث مي‌توانند به كتب كلامي و تاريخ اسلام و نيز تفسير الميزان، (ج6، ص67) مراجعه فرمايند.

آيه تطهير در «في ظلال القرآن»

همان‌گونه كه در بحث عصمت امام اشاره شد، طبق نص صريح قرآن، امام و جانشين پيامبر(ص) بايد از خطا و اشتباه مصون و معصوم باشد زيرا تداوم نبوت ايجاب مي‌كند كه امام داراي تمام ويژگي‌هاي پيامبر(ص) غير از دريافت وحي باشد.
خداوند در مقام طهارت اهل بيت«عليهم السلام»مي‌فرمايد: «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» (احزاب، 33/33) منظور از «الرجس» به‌معني گناه است و خداوند اهل بيت را از تمام گناهان و اشتباهات مبرا كرده است و در اينكه منظور از «اهل البيت» در اين آيه چه كساني هستند، بين مفسران اختلاف نظر وجود دارد امّا قدر مسلّم آن است كه عموم علماي اماميه اتفاق‌نظر دارند كه منظور از اهل بيت، «پيامبر(ص)، علي(ع)، فاطمه«عليها السلام»و حسنين«عليهم السلام»» مي‌باشد.
ابو‌سعيد گويد:
آيه? «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس…» درباره? پنج نفر كه عبارت‌اند از: رسول خدا(ص)، علي(ع)، حضرت فاطمه«عليها السلام»و حسنين«عليهم السلام»نازل شده است.23
عطاء‌بن ابي رباح پس از نقل شأن نزول اين آيه مي‌گويد:
اين آيه در خانه? «ام‌سليم» نازل شد و پيامبر(ص) دست خود را به‌سوي آسمان بلند كرد و خطاب به علي(ع)، حضرت فاطمه«عليها السلام»و حسنين«عليهم السلام»فرمود: «بار خدايا اينان اهل بيت خاص من هستند از ايشان رجس را ببر و پاكيزه‌شان ساز.»24
همچنين ابو‌سعيد خدري و انس‌بن مالك و واثلة بن اسقع و عايشه و ام‌سلمه گفته‌اند:
كه اين آيه مختص به رسول الله(ص) و علي(ع) و فاطمه«عليها السلام»و حسن و حسين«عليهم السلام»است.25
در تفسير في ظلال القرآن، پس از بحث لغوي، پيرامون تطهير مي‌نويسد:
تطهير، روش اسلام است و آن عبارت است از آگاهي و تقوي در ضمير، سلوك و عمل در زندگي است و با اين خصوصيات، اسلام در شخص مسلمانان كامل مي‌گردد.26
همان‌طور كه بيان شد، «سيد قطب» تطهير را به آگاهي و تقوي در زندگي تعبير كرده است و آن را امري عام كه مي‌تواند به هر كسي كه اين ويژگي‌ها را كسب نمايد، اختصاص يابد و طهارت را از اختصاص يافتن به افراد ويژه‌اي كه در آيه به آنها اشاره شده است خارج كرده است. وي سپس مي‌گويد:
منظور از اهل بيت، زنان پيامبر(ص) هستند كه اين آيه، شأن و منزلت آنان را تعيين كرده است و آنان را از ساير زنان مسلمان ممتاز ساخته است وخداوند منزل آنها را محل نزول قرآن و حكمت و محل طلوع نور و هدايت و ايمان قرار داده است.27
به‌طور مسلّم زنان آن جناب، جزو اهل بيت او نيستند براي اينكه هيچ‌گاه صحيح نيست ضمير مذكر را به مؤنث ارجاع داد.28 و كلمه? «اهل البيت» در عرف قرآن اسم خاص است، كه هر جا قيد شود منظور پنج نفرند، يعني رسول خدا(ص)و علي و فاطمه و حسن و حسين«عليهم السلام»، و بر هيچ‌كس ديگر اطلاق نمي‌شود هر چند كه از خويشاوندان و اقرباي آن جناب باشند.29

أولي الامر در «في ظلال القرآن»

يكي ديگر از آياتي كه اماميه در اثبات امامت ائمه«عليهم السلام»بدان استناد كرده‌اند آيه? «يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» (نساء، 4/59) است. سؤالي كه در اوايل نزول اين آيه براي قاطبه? مسلمانان مطرح شد، آن بود كه نسبت به خداوند و پيامبر(ص) آشنايي دارند امّا حس كنجكاوي، آنان را بر آن داشت كه سؤالاتي را از پيامبر درباره? افرادي كه تحت‌عنوان «اولي الامر» از آنان نام برده شده است به‌عمل آورند. از جمله آنكه جابر‌بن عبد‌الله انصاري مي‌گويد: وقتي آيه? فوق نازل شد گفتم يا رسول الله، خدا و رسول را شناختيم، اولي الامر كه خداوند اطاعتشان را همراه اطاعت تو قرار داده چه كساني هستند؟ فرمود: «آنان جانشينان من هستند اي جابر!، و پيشوايان مسلمانان پس از من.»30 سپس پيامبر(ص) اسامي ائمه از علي(ع) تا آخرين حجت حق را بر‌شمرد.
شيعه مي‌گويد: «اولي الامر» اهل بيت پيامبر هستند و نص از خدا و پيامبر بر عصمت اهل بيت به ثبوت رسيده است.31 از جهت ديگر واجب است كساني كه خداوند حكم به اطاعت آنان كرده است معصوم از خطا و اشتباه باشند زيرا اگر معصوم نباشند و مرتكب خطا شوند حكم خداوند، امر به اطاعت از فعل خطا خواهد بود. در حالي‌كه پيروي از فعل خطا منهي عنه است. در نتيجه بايد «اولي الامر» كساني باشند كه معصوم از خطا و مبرّا از اشتباه باشند.
در تفسير «في ظلال القرآن» آمده است:
خداوند در اين آيه شرط ايمان و حد اسلام و اصول حكومت در جوامع مسلمين را معين فرموده است. حاكميت در حيات بشري مخصوص خداوند است كه شريعت خود را به‌سوي بشريت فرستاده است و همراه شريعت، رسولي كه آن را براي مردم تعيين نمايد، مبعوث كرده كه سنّت و سيره? آن رسول نيز از شريعت خداوند است. اطاعت از شريعت خداوند و كسي كه با اين شريعت مبعوث كرده، واجب است. امّا منظور از اولي الامر، افرادي از مؤمنان هستند كه در آنها شرط ايمان و اسلام كه عبارت است از اطاعت از خداوند و اطاعت از رسول او و قبول حاكميت خداوند، وجود داشته باشد.32
طبق اين اعتقاد مشاهده مي‌شود كه «سيد قطب» پس از بيان مفصلي پيرامون اين آيه، «اولي الامر» را عموميت بخشيده و اين منصب را مختص به تمامي افرادي كه تنها ايمان آورده و اسلام را پذيرفته باشند مي‌داند.
بدون ترديد صحابه? صدر اسلام به خداوند و پيامبر و دين مبين اسلام ايمان آورده و آنها را پذيرفته بودند و از دستورات و احكام آنها اطاعت مي‌كردند، مسأله‌اي كه از بيان «سيد قطب» به ذهن متبادر مي‌شود همان اعتقاد به اجماع امّت است زيرا شخص خاصي تحت عنوان اولي الامر در اينجا مصداق عيني پيدا نمي‌كند كه محل رجوع مسلمانان در حل مشكلات آنان باشد.
«مرحوم سيد قطب»، در فراز ديگري از تفسير اين آيه مي‌گويد: «اندازه و مقدار اطاعت از اولي الامر در حد معروفات و مشروعات خداوند است.33
بنابراين به اعتقاد سيد قطب، ولايت اولي الامر كه همان ولايت رسول خدا(ص) است و امري است كه خداوند در حق آنان نسبت به مسلمانان تفويض كرده است، در حد معروفات و مشروعات محدود شده است و اين در حالي است كه معروفات و مشروعات دين، جزو فروعات آن دين به‌شمار مي‌رود نه اصول آن، لذا بايد گفت طبق اين نظر مسلمانان در اصول خود مرجعي كه بتواند پاسخگوي آنان باشد ندارند.

پاورقيها:

1. مقدمه? ترجمه في ظلال القرآن، به قلم دكتر خرم‌دل.
10. في ظلال القرآن، 1/111.
11. همان.
12. همان. 2/118.
13. همان، 1/111.
14. الكاشف في تفسير القرآن، 1/361.
15. واحدي نيشابوري، اسباب نزول/230.
16. همان /231.
17. تفسير المبين/148.
18. في ظلال القرآن، 2/920.
19. واحدي نيشابوري، اسباب نزول/234.
2. ذهبي، التفسير و المفسرون، 2/548.
20. تفسير المبين/150.
21. في ظلال القرآن، 2/938.
22. تفسير المبين /150.
23. واحدي نيشابوري، اسباب نزول/448.
24. همان /449.
25. مجمع البيان، 8/559.
26. في ظلال القرآن، 5/2862.
27. همان.
28. الميزان، 16/484.
29. همان/488.
3. مجله? پژوهشهاي قرآني، شماره? 8 ـ 7/62.
30. همان، 4/588.
31. الكاشف في تفسير القرآن، 2/361.
32. في ظلال القرآن، 2/290.
33. همان.
4. في ظلال القرآن، 2/4.
5. اصل الشيعة و اصولها /88.
6. الشيعة و التشيع /11.
7. تبيان، 1/445.
8. همان.
9. تفسيرالمبين /24.

مقالات مشابه

بررسی و نقد دیدگاه فخر رازی از آیه ﴿أُولُوا الْفَضْلِ‏﴾(نور: 24/ 22)

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, حامد دژآباد

آیه مباهله و امامت علی علیه السلام

نام نشریهپژوهش های ادیانی

نام نویسندهزهرا امرایی, محمدجواد رضایی ره

اقتباس‌ها و استنادهای قرآنی امام رضا(ع)در حدیث امامت

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهحسین افسردیر, فتحیه فتاحی‌زاده, عصمت رحیمی

روش تفسيري ثعلبي در الكشف و البيان

نام نشریهبینات

نام نویسندهنجمه کیوان‌نژاد

مفسران اهل سنت و آيه اكمال

نام نشریهبینات

نام نویسندهمریم هرمزی شیخ طبقی

بررسی تطبیقی تفسیر مهم‌ترین آیات ناظر بر ولایت امام علی(ع) از منظر فریقین

نام نشریهمطالعات تطبیقی قرآن و حدیث

نام نویسندهاصغر طهماسبی بلداجی, علیرضا طبیبی, محمد تیموری

تناسب آیه امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام) در سوره بقره با فضای نزول سوره

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهعباس اسماعیلی‌زاده, مهدی جلالی, فرزانه بیات

مفهوم و مراتب ولایت در قرآن کریم

نام نشریهسخن جامعه

نام نویسندهسیدمحمد حسین فتحی